به فلک میرسد از خاک زمین بوی بهشت پیش یارم که بود روشنی روی بهشت خلق عالم همه با دوستی و هم عهدی دانه مرغ دل از خاک در سامره بین نور آن نائره در دامن هر دایره بین نغمه و زمزمه مرغ سحر میشنود در دل اهل ولا خانه گرفتی نرگس دل ز هر عاقل و دیوانه گرفتی نرگس دیده روشن به رخ مهدی اثنی عشرت این پسر آینه روی خدا میباشد این پسر سید جمع سعدا میباشد این همان است که دلها همه دیوانه اوست افق نسل علی را قمری پیدا شد پدر پیر خرد را پسری پیدا شد هر که خواهد رخ تابنده احمد بیند ای صفابخش و شفابخش دل و جان همه همه پروانه و تو شمع فروزان همه چه شود عقده زدلها بگشایی ای دوست طعنه از دشمنت ای دوست شنیدن تاکی پیش رو بودن و روی تو ندیدن تاکی ما که نادیده تو را طالب دیدار شدیم گوش یاران تو را طعنه اغیار بس است قفس تنگ بر این مرغ گرفتار بس است گلی از گلشن حسن تو نچینیم چرا ما که پروانه صفت گرد غمت سوختهایم قصه عشق را از ازل آموختهایم پرتو حسن تو تا شام ابد در دل ماست
گشته عالم همه جا گلشن مینوی بهشت عرق شرم چکد از رخدلجوی بهشت گشته ورد لبشان زمزمه یامهدی سینهاش را ز تجلای خدا نائره بین وجد آن پاک زن پاک دل طاهره بین بانگ تسبیح ز لبهای پسر میشنود خانه محفل جانانه گرفتی نرگس کز یم فاطمه دردانه گرفتی نرگس جان به قربان تو ماه جمال پسرت این پسر مشعل انوار هدی میباشد این پسر طالب خون شهدا میباشد این همان است که جانها همه پروانه اوست خلق را رهبر صاحب نظری پیدا شد بلکه بر ملت قرآن پدری پیدا شد چره منتقم آل محمد ( ع ) بینید ای طبیب همه ای داروی درمان همه همه جان باخته عشق تو جانان همه از پس پرده غیبت بدرآیی ای دوست به بدن پیرهن صبر دریدن تاکی باز هجران تو بر دوش کشیدن تاکی به کمند سر زلف تو گرفتار شدیم عاشق زار تو را اینهمه آزار بس است پیش رو بودن و نادیدن رخسار بس است ما بمیریم و جمال تو نبینیم چرا آتش عشق تو در سینه برافروختهایم کز ولادت به رخت دیده دل دوختهایم هر طرف روی کنی جای تو در محف ماست
نوشته شده توسط سیدمهدی در دوشنبه 86/6/5 و ساعت 1:1 صبح | نظرات دیگران()